دل نوشته ها

  • ۰
  • ۰
یک روز می‌آیی که من دیگر دچارت نیستم

از صبر لبریزم ولی چشم انتظارت نیستم


یک رو زمی‌آیی که من نه عقل دارم نه جنون

نه شک به چیزی نه یقین ، مست و خمارت نیستم


شب زنده داری میکنی ، تا صبح زاری میکنی

تو بیقراری میکنی، من بیقرارت نیستم


پاییز تو سر میرسد ، قدری زمستانی و بعد

گل میدهی ، نو میشوی، من در بهارت نیستم


زنگار ها را شسته ام ، دور از کدورت های دور

آیینه ای رو به توام ، اما کنارت نیستم


دور دلم دیوار نیست ، انکار من دشوار نیست

اصلا منی در کار نیست ، امن ام حصارت نیستم...

افشین یداللهی
  • ۹۶/۰۹/۰۵
  • نیوشا سیدی

نظرات (۲)

خیلی کار خوبی کردی که کد امنیتی وبلاگ را فقط عدد گذاشتی😉سلام!!!
آمدیم نبودید رفتیم......

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی